تاریخ مجارستان
- مناسبت نامگذاري بوداپست
- جنگهاي عثماني
- امپراتوري اتريش – مجارستان
- حاكميت عثماني
- سفر اوليا چلبي
- قلعه هاي بودا
- خودمختاري مجارستان
- فروپاشي مجارستان
- پس از ۲۳ سال تانكهاي شوروي بوداپست را ترك كردند
- هجوم به سوي غرب
- مراسم يادبود
- شورش مردم بوداپست
- اعدام «ناگ» رهبر اصلاح طلب مجارستان
- ماجرا از كجا آغاز شد
- حوادث مجارستان از اشغال شوروي تا قيام ۱۹۵۶
- مرگ استالين و انعكاس آن در مجارستان
- انفجار انقلاب در بوداپست
- اوضاع مجارستان و اروپاي شرقي از ديكتاتوري يانوش كادار تاكنون
مناسبت نامگذاري بوداپست
تاریخ مجارستان : در نوشتههاي آلمانى به نام اُفِن بر مىخوريم كه براي بودا (بدين) به كار مىرفته است. نام پست را نيز اسلاوها بر زيستگاه خود در سوي ديگر رود دانوب نهاده بودند. با مهاجرت مجارها به اين سرزمين نامهاي پشت و بودا از سوي آنان پذيرفته شد و رفته رفته اين سرزمين بوداپست یا به زبان محلی بوداپشت نام گرفت. تركان بودا را «شهر غازيان» و «حصار اسلام» مىناميدند.
ناحية بوداپست از روزگاران كهن سكونتگاه مردم سِلْت كِلْت بود. در سدههاي میلادی روميان بدان نواحى مهاجرت كردند. ظهور مجارها در اين سرزمين را حدود سال ۸۲ق/۹۵م دانستهاند. چنين به نظر مىرسد كه قبل از آن اسلاوها در اراضى پست سكنا داشتند.
در ۳۹ق/۲۴۲م بودا به صورت تختگاه درآمد و از ۵۱ق/۳۵۰م به مقر دائمى شاهان مجار بدل گرديد. در سدة ۴م گروهى از قوم ياس در شمال غربى بودا سكنا گزيدند. چنين به نظر مىرسد كه اين گروه تا اوايل سدة ۵م ساكن ناحية بودا بودند . ياسها گويشى ايرانى مشابه گويش آلانهاي قفقاز داشتند كه اكنون اوسِت ناميده مىشود. نام ياس از سوي اهالى هنگري مجار به آنها داده شده است و اين همان نام كهن آن است.
جنگهاي عثماني
تاریخ مجارستان : بودا (بدين) پيش از تصرف اين سرزمين از سوي نيروهاي عثمانى، جمعيت زيادي نداشت و شمار آنها ظاهراً كمتر از هزار نفر بود. در آغاز سلطة تركان نيز گروهى از اهالى، بدين را ترك گفتند. در ميان ساكنان بدين ۳۸ خانوار مجاري مسيحى، ۵ خانوار يهودي و ۱ خانوار كولى قبطى بودند. اوليا چلبى نيز از وجود يهوديان در بدين(بودا) ياد كرده است . در زمان سلطة تركان عثمانى بر اين منطقه، بدين «حصار اسلام» خوانده مىشد.
در ۳۲ق/۵۲۶م نيروهاي عثمانى نخستينبار به اين سرزمين حمله بردند و بدين به تصرف لشكريان عثمانى درآمد و به آتش كشيده شد. از اين پس فاتحان آن را «ولايت بودين» ناميدند . مورخان و جهانگردان ترك از وجود دژهاي استواري در اين سرزمين خبردادهاند كه در تصرف لشكريان عثمانى بوده است.
امپراتوري اتريش – مجارستان
تاریخ مجارستان : پس از اين پيروزي، سليمان قانونى، سلطان عثمانى يانوش زاپوليا ژان زاپوليا را به عنوان شاه مجارستان برگزيد، ولى گروههاي رقيب فرديناند دوك اتريش را كه برادر شارل پنجم شارل كَن امپراتور آلمان و از خاندان هابسبورگ بود، برگزيدند. درنتيجه، مجارستان داراي دو پادشاه شد. فرديناند پس از بازگشت نيروهاي عثمانى، به بدين حملهور شد و يانوش زاپوليا را مجبور به فرار كرد.
دوك اتريش از سلطان سليمان خواست كه او را به رسميت بشناسد، ولى سلطان تقاضايش را نپذيرفت و از او خواست كه بدين را به يانوش زاپوليا وا گذارد، ولى فرديناند نپذيرفت. اين وضع تا ۳۵ق/۵۲۹م ادامه يافت، تا اينكه سلطان سليمان قانونى با نيرويى مركب از ۵۰ هزار نفر عازم پيكار شد و بدين را به تصرف در آورد اوزون چارشيلى در ۳۶ق نيز، بدين بار ديگر از سوينيروهاي عثمانى تسخير شد.
در اواخر سال ۳۹ق/۵۳۲م نيروهاي عثمانى دژهاي پوزاگا، زايِسْنه، نِمْچه نمسه و پودْگراد را فتح كردند .
اين پيكار ماهها ادامه يافت . در ۴۸ ق/۵۴۱م نيروهاي مجار با اغتنام فرصت دژ بودين بدين را به تصرف خود درآوردند، ولى اين وضع ديري نپاييد؛ سرانجام در همان سال سپاهيان عثمانى بار ديگر دژ مذكور را مسخر كردند .
لشكريان اتحاد مقدس
در ۵۰ ق/۵۴۳م سلطان سليمان قانونى حملة سازمان يافتة ديگري را به مجارستان آغاز كرد. سبب لشكركشى آن بود كه فرديناند با نيروي هزار نفري خود محافظان قلعة بودا بدين را كه بيش از هزار نفر نبودند، به محاصره گرفته بود. در پيكاري كه ميان لشكريان عثمانى و سپاه فرديناند روي داد، مجارها شكست خوردند و اِستِرگون استرگوم تختگاه كهن مجارستان كه قبور شاهان مجار در آنجا بود، به چنگ نيروهاي عثمانى درآمد و ضميمة بيگلربيگى بدين شد.
امپراتوري عثمانى بارها با امپراتوري خاندان هابسبورگ درگير جنگ شد. هابسبورگها ائتلافى جنگى پديد آوردند و چند بار در اواخر همان سده و اوايل سدة بعد بودا را محاصره كردند، ولى مدافعان توانستند حملات مهاجمان را دفع كنند. بزرگترين درگيريها در۹۵ ق/۶۸۴م روي داد كه طى آن نيروهاي امپراتوري اتريش و مجارستان با تركان عثمانى به پيكاري سخت دست زدند؛ اين درگيري تا ۰۹۷ق/۶۸۶م ادامه يافت و به پيروزي نيروهاي اتريش و مجار – كه لشكريان اتحاد مقدس ناميده مىشدند – منجر گرديد.
بدين ترتيب، بودا كه تركان آن را «شهر غازيان» و «حصار اسلام» مىناميدند، و نيز ديگر شهرهاي مجارستان از تصرف امپراتوري عثمانى بيرون آمد.
حاكميت عثماني
تاریخ مجارستان : طى كمتر از يك قرن و نيم حاكميت دولت عثمانى، ۵ نفر به سمت بيگلربيگى بودين منصوب شدند كه هريك مدتى كوتاه بر آن سرزمين فرمان راندند. همينامر مانع نوسازيِبودا گرديد.درميان بيگلربيگيهاي اين سرزمين صوقللى مصطفى پاشا از همه مهمتر بود. وي توانست حدود ۱۲ سال از ۷۳ تا ۸۶ق/۵۶۶ تا ۵۷۸م سمت بيگلربيگى بودين را عهدهدار باشد .
از اوايل سدة ۲ق/۸م بوداپست تحت تصرف خاندان هابسبورگ قرار گرفت. مجارستان پس از خروج نيروهاي عثمانى از منطقه، حدود دو قرن دستخوش دگرگونيهايى شد. در سالهاي ۲۶۴- ۲۶۵ق/ ۸۴۸-۸۴۹م گروههايى به سرپرستى شاندور پِتوفى در ناحية پست پشت بر ضد خاندان هابسبورگ سر به شورش برداشتند كه توفيقى نيافتند. در خلال اين شورش، اهالى بوداپست نقش عمدهاي ايفا كردند. شورشيان قلعة بودا را مدتى در محاصره داشتند، تا اينكه سرانجام، در رمضان ۲۶۵/اوت ۸۴۹م تسليم شدند.
سفر اوليا چلبي
تاریخ مجارستان : اوليا چلبى در سفري به بوداپست از هر دو ناحية بودا بودين و پست، تصوير روشنى ارائه كرده است. وي در مورد قلعة بدين و كاخ شاهان مجار مىنويسد كه سلطان سليمان قانونى در ۳۲ق/۵۲۶م پس از تصرف قلعة بودين مدتى به تماشاي آن پرداخت و گفت «چه مىشد اگر چنين قصري در استانبول مىداشتيم» كليساها در عهد حاكميت تركان عثمانى به مساجد تبديل شدند، از جمله سلطان سليمان قانونى كليساي مريم مقدس را در بودا به مسجد تبديل كرد و مسجد سلطان سليمانسلطان سليمان جامعى يا جامع بزرگ ناميده شد. وي محرابها را متوجه مكة مكرمه نمود و در آنجا نماز گزارد ؛ همچنين كليساي كاخ پادشاهى بهمسجد كاخ سراي جامعى يا اندرون جامعى، كليساي سنت جرج به مسجد ميانى اورتا جامع و كليساي مريم مجدليه به مسجد فتحيه فتحيه جامعى تغيير نام يافت
قلعه هاي بودا
تاریخ مجارستان : در قلعة درونى بدين كه اورتا قلعه ناميده مىشد، برجهایی به نامهاي مختلف بنا شد كه ۷ برج از ديگر برجها بلندتر بودند.
از ميان اين برجها كه تركان آنها را قُله مىناميدند، مىتوان به قلههاي ولى بيگ، مراد پاشا، سياوش پاشا، قره قاش پاشا، قاسم پاشا، و محمود پاشا اشاره كرد.
بيشتر ساكنان بدين كه نام اسلامى داشتند، نه از تبار ترك، بلكه اسلاوهاي نومسلمان بودند. اين نكته مخصوصاً در ميان كوليهايى كه بيشتر آنها لقب عبدالله بر خود نهاده بودند، مشهود بود.
نام چند محل اسلامى و خانقاه درويشان نيز در بوداپست شناخته شده است، از جمله مزار گل بابا و مسجد سلطان طاهر فلاح.
خودمختاري مجارستان
تاریخ مجارستان : در۲۸۴ ق/۸۶۷م بر پاية توافقى ميان خاندان هابسبورگ و سران كشور مجارستان، امپراتوري اتريش – مجارستان تأسيس گرديد و مجارستان كشوري خودمختار، و بوداپست به عنوان مركز آن شناخته شد. در سالهاي ۹۱۲ و ۹۱۷م اعتصابهايى در بوداپست روي داد. پس از شكست امپراتوري اتريش در جنگ جهانى اول، مجارستان استقلال يافت و بوداپست همچنان به صورت تختگاه دولت جديد اين كشور باقى ماند. در زمان جنگ جهانى دوم، طى درگيري ميان نيروهاي شوروي و آلمان، بوداپست، به ويژه ناحية پست دچار ويرانى بسيار شد .
موافقتنامههاي سري يالتا و پُتسدام، و تقسيم اروپا به دو منطقة نفوذسبب شد كه مجارستان در منطقة نفوذ دولت اتحاد شوروي قرار گيرد. در آبان ۳۳۵ ش/۳ اكتبر ۹۵۶م مردم مجارستان براي كسب استقلال سر به شورش برداشتند. بوداپست در اين خيزش عام نقش عمدهاي برعهده داشت. اين قيام كه ۳ روز ادامه يافت با هجوم ارتش شوروي به مجارستان سركوب گرديد. در اثناي پيكار، خسارات فراوانى بهشهر بوداپست واردآمد و ايمرهناگى رئيسدولت مجارستان، نخست به يوگسلاوي، و سپس به رومانى پناه برد . پس از فروپاشى اتحاد شوروي، شهر بوداپست همچنان به عنوان مركز دولت جمهوري مجارستان باقى ماند. ارتباط آبى بوداپست با درياي سياه از طريق رود دانوب موجب پيشرفتهاي اقتصادي و بازرگانى اين شهر گرديد.
فروپاشي مجارستان
تاریخ مجارستان : در تاريخ ۸ اكتبر ۱۹۸۹در مجارستان همه احزاب آزاد شدند و حزب كمونيست تغيير نام داد. در كنگره حزب كمونيست مجارستان اكثريت ۱۲۵۶ نماينده رأي دادند كه نظام سياسي مجارستان بايد دموكراتيك باشد و فقط ۱۵۹ نماينده مخالف و ۳۸ نماينده رأي ممتنع دادند. دراين كنگره اعلام شد كه از اين پس اقتصادمجارستان اقتصاد بازار خواهد بود نه اقتصاد سوسياليستي. روزنامه ارگان حزب كمونيست مجارستان ديگر در صفحه اول نوشت: «كارگران همه جهان متحد شويد» به مناسبت سالروز قيام مردم مجارستان در ۲۴ اكتبر ۱۹۵۶ ماتياس زوروش MATYAS-SZUROS كفيل رياست جمهوري مجارستان اعلام كرد كه در مجارستان نظام سياسي جديد مستقر شد. اوتأييد كرد كه در مجارستان دولت آشتي ملي برقرار مي شود و حزب كمونيست تغيير نام داده و از اين پس حزب سوسياليست ناميده مي شود.
نظام كمونيستي در سال ۱۹۴۸ در مجارستان استقرار يافت و درسال ۱۹۵۶ قيام مردم با تانكهاي شوروي در هم كوبيده شد. بدين ترتيب ۴۱ سال در مجارستان حزب كمونيست فرمان قدرت را در دست داشت.
پس از ۲۳ سال تانكهاي شوروي بوداپست را ترك كردند
تاریخ مجارستان : نيروهاي شوروي و تانكها و زره پوشهاي آن كشور شروع به تخليه مجارستان كردند (۲۵ آوريل ۱۹۸۹) لشكر سيزدهم ارتش سرخ در مجارستان كه در سال ۱۹۵۶ در خيابانهاي بوداپست ظاهر شدند پايتخت مجارستان را ترك كردند. تانكهاي شوروي براي درهم كوبيدن شورش مردم بوداپست عليه دولت كمونيستي آن كشور مجارستان را اشغال كرده بودند.
در ۱۵۰ كيلومتري جنوب بوداپست ۳۱ تانك ت ـ ۳۴ كه از نوين ترين تانكهاي آن كشور بودند سالها در مجارستان باقي مانده بودند. تانكها با ترن مخصوصي به سوي اكراين رفتند. شوروي ۶۰ هزار سرباز در مجارستان داشت كه از زمان پايان جنگ دوم جهاني در آن كشور مستقر بودند.
هجوم به سوي غرب
تاریخ مجارستان : مجارستان نخستين كشور كمونيستي اروپاي شرقي بود كه مرزهاي خود را به سوي غرب گشود. نسيم اصلاحات در شوروي به رهبري گورباچف كه به اروپاي شرقي وزيد مردم كشورهاي كمونيستي يكي پس از ديگري به حركت در آمدند. دولت مجارستان تصميم گرفت مرزهاي خود را به روي كساني كه مايل بودند به غرب پناهنده شوند باز كند. نخستين دسته مهاجران ۶۵۰۰ نفر از اتباع آلمان شرقي بودند كه مي خواستند از طريق اتريش به آلمان غربي پناهنده شوند. (۱۲ سپتامبر ۱۹۸۹)
يك هزار وپانصد اتومبيل شخصي و شصت اتوبوس حامل اتباع آلمان شرقي از طريق مجارستان و اتريش به آلمان غربي پناهنده شدند. پس از اين گروه از مهاجران دولت مجارستان اعلام كرد كه ۶۰ هزار نفر ديگر از اتباع آلمان شرقي مي توانند از طريق مرزهاي مجارستان به آلمان غربي بروند. باز شدن مرز مجارستان نخستين اقدام عملي در تقويت اصلاح طلبان كشورهاي اروپاي شرقي بود.
پس از آن مجارستان گامهاي سريعي در راه كمونيسم زدايي برداشت و زودتر از كشورهاي كمونيستي اروپاي شرقي به نظام ديكتاتوري در آن كشور پايان داد.
مراسم يادبود
تاریخ مجارستان : پيش از باز شدن مرز مجارستان مراسم مهمي به يادبود «ايمر ـ ناگ» (IMER-NAGY) از رهبران ملي مجارستان كه توسط كمونيستها از قدرت كنار زده شده بود برپا گرديد (۱۷ ژوئن ۱۹۸۹) . ايمر ناگ را قهرمان بهار آزادي در مجارستان مي ناميدند. صدها هزار نفر از مردم مجارستان در مراسم اين چهره شناخته شده در آن كشور و جهان شركت كردند.
شورش مردم بوداپست
تاریخ مجارستان : در شورش مردم بوداپست در سال ۱۹۵۶ كه با تانكهاي شوروي در هم شكسته شد «ايمرناگ» نخست وزير مجارستان بود. دو سال بعد يعني در ۱۷ ژوئن ۱۹۵۸ «ايمرناگ» همراه سه تن از يارانش اعدام شد.
او ۶۲ سال داشت. مردمي كه در مراسم يادبود «ايمرناگ» شركت داشتند فرياد مي زدند. «او ميهن دزديده شده ما را پس گرفت»
مراسم يادبود نخستين وزير مقتول مجارستان در ميدان قهرمانان برپا شد. از بالكن ساختماني كه به روي ميدان قهرمانان باز مي شد آخرين پيام «ايمرناگ» در ۲۸ اكتبر ۱۹۵۶ خطاب به مردم بوداپست پخش شد. در آن زمان سربازان روس بوداپست پايتخت مجارستان را در اشغال داشتند. مجارستان با اجراي مراسم يادبود «ايمرناگ» واردعصر تازه اي شد كه در آن حق اخذ هر تصميمي به مردم واگذار شد و كشورهاي ديگر كمونيستي اروپاي شرقي يكي پس از ديگري فروپاشيدند.
اعدام «ناگ»، رهبر اصلاح طلب مجارستان
تاریخ مجارستان : در ۲۷ خرداد ۱۳۳۷ (۱۷ ژوئن ۱۹۵۸) زماني كه خروشچف، نخستوزير شوروي وارد بوداپست پايتخت مجارستان شد تا «يانوش كاداري (Javos Kadar) را كه دبيركل حزب كمونيست مجارستان بود مورد تاييد قرار دهد، در همان روز راديو بوداپست اعلام كرد كه «ايمره ناگ» (Imer Nagy) رهبر اصلاحطلب مجار و وزير دفاع او يعني سرهنگ پال مالتر و دو تن ديگر از همكارانش به اتهام خيانت به حزب و كشور اعدام شدهاند.
ماجرا از كجا آغاز شد
تاریخ مجارستان : در اواخر جنگ جهاني دوم در جريان كنفرانس يالتا كه به كنفرانس تقسيم جهان معروف شد طي توافقهايي كه بين رهبران غرب و استالين انجام شد، كشورهاي شرقي اروپا از جمله مجارستان در حوزه نفوذ مسكو قرار گرفته و رژيم همه اين كشورها به كمونيستي تبديل شد.
ريشه شورش و بحران مجارستان در ۱۹۵۶ را كه عاقبت منجر به اعدام ناگ شد بايد در جريانهاي سياسي اشغال مجارستان به وسيله ارتش سرخ شوروي تا اختلافات درون حزبي در داخل رهبري حزب كمونيست در ۱۹۵۶ جستوجو كرد.
علاوه بر اين مردم مجارستان به پيروي از حركت آزاديطلبانهاي كه در ورشو پايتخت لهستان ايجاد شده بود، در بوداپست دست به تظاهرات زدند و خواستار به قدرت رسيدن فرد اصلاحطلبي چون ناگ شدند. اينك رويدادهاي مجارستان را از ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۶ كه منجر به قيام خونين مردم بوداپست برضد شوروي شد را مورد بررسي قرار ميدهيم.
حوادث مجارستان از اشغال شوروي تا قيام ۱۹۵۶
تاریخ مجارستان : در ۱۳ فوريه ۱۹۴۵ ارتش سرخ، شهر بوداپست را اشغال كرد و در ۱۲ نوامبر همان سال «زولتان تيلدي» (Zoltan Tildy) رهبر حزب خرده مالكان عهدهدار تشكيل كابينه شد و فرد اصلاحطلبي چون ايمره ناگ به وزارت كشاورزي رسيد. كشور تحت نفوذ شوروي قرار گرفت و بخشي از قواي شوروي درمجارستان مستقر شد.
در آگوست ۱۹۴۷ طي انتخاباتي كه تحت نظارت روسها انجام شد «ماتياس راكوشي» دبير اول حزب كمونيست مصدر كار شد و رسما اين كشور به جرگه كشورهاي كمونيست درآمد. از همان زمان اعتراضات مردمي براي مبارزه با كمونيستها به تدريج آغاز شد.در ۳۰ ژوئيه ۱۹۴۸ زولتان تيلدي نخستوزير به دليل آنكه كمونيستها دامادش را دستگير و اعدام كرده بودند، از نخستوزيري و رياستجمهوري كنارهگيري كرد. در نوامبر ۱۹۴۸ «كاردينال ميندزنتي» (Cardinal Mindzenty) رهبر كليساي كاتوليك كه به عمليات ضدمذهبي و اختناق اعتراض كرده بود به وسيله كمونيستها بازداشت شد.
در همان سال «لاسلوريك» وزير خارجه و «وارگا» مديركل راهآهن دستگير و اعدام شدند. در كارخانههاي مختلف اعتصاب عمومي گسترش يافت اما پليس محلي از آتش گشودن روي معترضان خودداري ميكرد لذا يك ژنرال روسي به رياست ارتش و پليس منصوب شد.
در چنين وضعيتي «ماتياس راكوشي» كه به سبب خوش خدمتيهايي كه به كرملين كرده بود به لقب «بهترين شاگرد استالين» نايل آمده بود بار ديگر در اوايل ۱۹۵۰ به دبيركلي حزب كمونيست مجارستان رسيد. او سياستهاي ضدمردمي خود را ادامه داد.
به طوري كه در ۲۱ مه ۱۹۵۱ اعلام كرد كه پنجاه و شش هزار نفر از طبقات بورژوازي سابق به عنوان عناصر نامطلوب بازداشت شدهاند. يك روز بعد جانشين كاردينال ميندزنتي نيز بازداشت شد. در آگوست ۱۹۵۲ راكوشي ديكتاتور مطلقالعنان شد چون مقام نخستوزيري را نيز بر عهده گرفت در حالي كه مقام رياستجمهوري كه بر عهده استفان دوبي بود، يك مقام تشريفاتي محسوب ميشد.
مرگ استالين و انعكاس آن در مجارستان
تاریخ مجارستان : پس از مرگ استالين و روي كار آمدن خروشچف در ۲۸ ژوئن ۱۹۵۳ و اينكه خروشچف براي حفظ آبروي حزب كمونيست توصيه كرده بود كه بعد از استالين بايد جنايات دوره او را افشا كرد و وابستگان حزب بايد حتي از خود انتقاد كنند، از اين جهت راكوشي دبيركل حزب كمونيست مجارستان در پي انتقاد از عملكرد خود، از مقام نخستوزيري استعفا كرد و فقط دبيركلي حزب را براي خود باقي گذاشت.
او به توصيه رهبران كرملين، براي آرام كردن اوضاع مجارستان ناگ را به نخستوزيري انتخاب كرد ولي در ژوئيه ۱۹۵۳ طي سفري كه به مسكو كرد از ميخاييل سوسلف، تئورسين (نظريهپرداز) حزب كمونيست شوروي و خروشچف، دبيركل حزب كمونيست آن كشور درخواست كرد كه از حد معيني بالاتر به ناگ اصلاحطلب پروبال ندهند.
از اين جهت در مارس ۱۹۵۵ ناگ از حزب كمونيست اخراج شد و اين حزب از جناح اصلاحطلب خالي شد و ضمنا از نخستوزيري نيز منفصل شد.
اجراي چنين تصميماتي باعث نارضايتي عمومي شد و راكوشي، دبيراول حزب كمونيست براي آرام كردن اوضاع، رهبران مذهبي و سياسي را از زندان آزاد كرد. او در ۲۹ مارس ۱۹۵۶ اجازه داد كه براي كليه مقامات دولتي كه اعدام شدهاند رسما مراسم اعاده حيثيت به عمل آيد و دوستدارانشان بر گورهاي آنها گلافشاني كردند.
گسترش مراسم گلافشاني بر مزار اعدامشدگان و اعتراض كارگران و حتي اعضاي كليساي كاتوليك زمينه را براي يك انقلاب عمومي ضدشوروي آماده ميساخت.
به همين سبب، در ۱۷ ژوئيه ۱۹۵۶ ميخائيل سوسلف، نظريهپرداز حزب كمونيست شوروي ضمن سفر به بوداپست به راكوشي توصيه كرد كه به هر بهانهاي كه ميتواند استعفا كند. راكوشي، پيري و بيماري را بهانه قرار داد و استعفا كرد و در اول اكتبر ۱۹۵۶ «ارنوگرو» به دبيركلي حزب و يانوش كادار به معاونت او رسيد و «آندراس هگدوس» به نخستوزيري منصوب شد.
انقلاب
بعد از اين انتصابات انقلاب همه بوداپست را فرا گرفت و دانشجويان دانشگاه بوداپست خواهان نخستوزيري ناگ و بركناري «آندراس هگدوس» ميشدند.
تظاهرات به حدي رسيد كه مجسمه استالين را فرود آورده و روي آن كلمهW.C نوشتند. در ۲۴ اكتبر ۱۹۵۶ «ارنوگرو» دبيركل حزب كمونيست تظاهركنندگان را فاشيست و نوكران امپرياليست خواند و از ارتش سرخ جهت سركوبي آنها كمك خواست.
تانكها در خيابانها به حركت درآمدند اما تظاهرات شدت يافت همه خواستار بازگشت اصلاحطلبي چون ناگ بودند. بعد از اين حادثه آناستاس ميكويان، معاون خروشچف به اتفاق سوسلف به بوداپست آمدند و از ارنوگرو خواستند كه ناگ را به نخستوزيري منصوب كند.
در ۲۶ اكتبر ۱۹۵۶ ارنو گرو مجبور شد كه با بيميلي، ناگ را به نخستوزيري برساند. تظاهركنندگان بعد از اينكه از موضوع انتصاب ناگ به نخستوزيري مجارستان آگاه شدند، خواستههاي خود را به شرح زير در ميدان بزرگ بوداپست اعلام كردند: ۱- خروج سربازان ارتش سرخ از مجارستان۲- خروج مجارستان از پيمان ورشو ۳- آزادي كليه زندانيان سياسي.
در همان روز ۲۶ اكتبر، ناگ براي آرام كردن دانشجويان و كارگران خواست كه آغاز سخن كند و بيانات خود را با كلمه «رفقا» آغاز كرد. جمعيت چهارصد هزار نفري فرياد زدند كه ما ديگر رفقا نيستيم. ناگ در اين لحظه متوجه شد كه مردم پرچمهاي مجارستان را سوراخ كرده و ستاره كمونيستي را از آن برداشتهاند.
در شامگاه آن روز تمام شهر سنگربندي شده بود تا از حمله احتمالي ارتش سرخ جلوگيري به عمل آيد. ناگ يك كابينه ائتلافي از عناصر آزاديخواه، ملي و ساير احزاب تشكيل داد و از ارتش سرخ خواست كه با دخالت خود در اوضاع، وضع را بيش از اين آشفته نسازد.
انفجار انقلاب در بوداپست
تاریخ مجارستان : روز اول نوامبر ۱۹۵۶ راديو بوداپست متن فرمان ناگ را درباره بيطرفي كشور و لغو اشتراكي شدن مزارع پخش كرد. پس از انتشار اين خبر تظاهرات ملي و ضد شوروي به شديدترين وضع خود رسيد.
در سوم نوامبر حمله تانكهاي شوروي كه در اطراف بوداپست موضع گرفته بودند به داخل شهر آغاز شد و چند لشكر زرهي از روماني و چكسلواكي براي كمك به ارتش سرخ وارد مجارستان شدند. در چهارم نوامبر يانوش كادار كه معاون دبيركل حزب بود به كمك روسها به دبيركلي حزب رسيد و از يك راديو مخفي اعلام كرد كه حكومت جديدي را تشكيل داده و از ارتش شوروي خواسته است كه براي حفظ نظم وارد بوداپست شود.
در همان روز يعني ۴ نوامبر ۱۹۵۶ مقر نخستوزيري و پارلمان مجارستان توسط تانكهاي ارتش سرخ محاصره شد. ناگ مجبور شد كه به سفارت يوگسلاوي پناهنده شود.
در پيكارهاي خونين ماه اكتبر و نوامبر هزاران نفر از مردم مجارستان كه سلاحشان فقط سنگ و چوب بود در برخورد با تانكها و سربازان شوروي و سربازان پيمان ورشو، كشته شدند.
راديوهاي اروپاي غربي تا سرحد ممكن اخبار مجارستان را پخش ميكردند اما هيچگونه كمكي از جانب كشورهاي اروپاي غربي به مردم مجارستان صورت نگرفت، ارتش شوروي از فرصت براي سركوب مجارها استفاده كرد زيرا دولتهاي غربي در ماجراي كانال سوئز با جمال عبدالناصر درگير بودند. جلسات مجمع عمومي سازمان ملل فقط به محكوميت شوروي به سبب مداخله نظامي در بوداپست بسنده كرد.
فاشيسم
راديوي اروپاي آزاد و آيزنهاور رئيسجمهور آمريكا و جان فاستردالس وزير خارجهاش جز ارسال پيامهاي دلگرمكننده، اقدام ديگري براي مجارها انجام ندادند. بلافاصله پس از پناهنده شدن ناگ به سفارت يوگسلاوي، «يانوش كادار» دبيراول حزب كمونيست مجارستان و دستپرورده شوروي به اوكراين رفت تا دستورات لازم را جهت تشكيل يك حكومت جديد از رهبران شوروي بگيرد.
كادار در هفتم نوامبر ۱۹۵۶ كابينه خود را تشكيل داد. در ۲۲ نوامبر پس از مذاكرات مفصلي كه بين بلگراد و بوداپست صورت گرفت، ناگ و اطرافيانش با اطمينانخاطر بر اين موضوع كه پس از خروج از تحصن در سفارت يوگسلاوي به آنان هيچگونه آسيبي نخواهد رسيد، از سفارت يوگسلاوي در بوداپست خارج شدند ولي فورا توسط سربازان ارتش سرخ دستگير و به ستاد ارتش شوروي در بوداپست منتقل شدند.
در اول ژانويه ۱۹۵۷ رهبران كليه احزاب كمونيست كشورهاي اروپاي شرقي در بوداپست گرد آمدند تا توجيه رهبران شوروي و يانوش كادار را جهت سركوب قيام مردم مجارستان استماع كنند.
پس از اين ماجرا در بوداپست اطلاعيهاي از راديو پخش شد كه طبق آن، از آن تاريخ همه قواي ارتش شوروي به دعوت يانوش كادار جهت جلوگيري از رخنه فاشيسم و امپرياليسم در مجارستان باقي خواهند ماند و ضمنا طي اعلاميهاي كه به امضاي رهبران اروپاي شرقي رسيده بود، ناگ را به خيانت متهم كرده و در ژوئن ۱۹۵۸ او را اعدام كردند.
خروشچف دبيراول كميته مركزي حزب كمونيست و نخستوزيرشوروي بعد از اعدام ناگ ضمن شرح اعمال خود، در توجيه عمل قهرآميز در بوداپست چنين گفت: «مجارها درصدد بودند فاشيسم را به كشورشان برگردانند و آنها به بهانه تجديد نظر در دموكراسي تودهاي، هر روز از دموكراسي تودهاي روگردانتر ميشدند.»
اوضاع مجارستان و اروپاي شرقي از ديكتاتوري يانوش كادار تاكنون
تاریخ مجارستان : در نهم دسامبر ۱۹۶۱ يانوش كادار با حفظ سمت دبيركلي حزب بار ديگر نخستوزير شد و به اين ترتيب احب اختيار مجارستان شد. قيام مجارستان گرچه در اين كشور سركوب شد ولي آثار خود را در كشورهاي اروپاي شرقي به نحوي موثر باقي گذاشت، در چكسلواكي، به ديكتاتوري «آنتوني نووتني» (Antoni Novothny) پايان داده شد و «الكساندر دوبچك» (AlexanderDubcek) با آوردن تز سوسياليسم انساني، جنبشي تحت عنوان بهار پراگ ايجاد كرد.
با آنكه اين جنبش با نيروي قهريه پيمان ورشو مانند بوداپست در مجارستان سركوب شد ولي انعكاس آن در كشورهاي اروپاي شرقي بسيار شديد بوده چون در لهستان نيز جنبش همبستگي كارگران به رهبري «لخ والسا» (Lech Walesa)، باعث تضعيف ديكتاتوري «گومولكا» (Gomulka) دبيراول حزب كمونيست لهستان شد.
با روي كار آمدن گورباچف در شوروي و بيرنگ شدن سوسياليسم در آن كشور و توجيه او جهت دادن آزادي به مردم اروپاي شرقي و اينكه مردم اين كشورها هر راهي را كه ميتوانند انتخاب كنند، به اين نتيجه منجر شد كه در اواخر دهه ۱۹۸۰ رهبران كمونيست يكي پس از ديگري از سمتهاي خود استعفا كردند و غيركمونيستها مصدر امور كشور شدند.
مثلا وحدت آلمان تحقق يافت و «اريش هونكر» (Erich HONECKER) تحت بازداشت قرار گرفت و مدتي بعد آزاد شد ولي به علت بيماري درگذشت. در روماني نيكلاي چاوشسكو وفادارترين فرد به حزب كمونيست دچار شورش مردمي و سپس كودتاي ارتش شده و تيرباران شد.
در يوگسلاوي بعد از مرگ تيتو، نغمه تجزيهطلبي از هر سو به گوش ميرسيد. در آلباني جانشينان انور خوجه كه ميخواستند به كمونيست استاليني وفادار باشند در مقابل خواستههاي مردم مجبور به استعفا شدند.
در مجارستان تحولات بسيار سريع پيش ميرفت. اين كشور اولين كشوري بود كه با خارج شدن از پيمان ورشو، بنيان آن را سست كرد.